سربازولایت

سربازولایت

سیاسی - اجتماعی - فرهنگی
سربازولایت

سربازولایت

سیاسی - اجتماعی - فرهنگی

جلیلی در جمع دانشجویان و طلاب:«آتش به اختیار» یعنی از انجام بدیهی‌ترین وظایف خودمان سر باز نزنیم

خبرگزاری فارس: «آتش به اختیار» یعنی از انجام بدیهی‌ترین وظایف خودمان سر باز نزنیم/ برای انجام مسئولیت و تکالیف قانونی باید «هزینه» داد

عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام گفت: «آتش به اختیار» یعنی اگر رهبری از ما مطالبه‌ انجام تکلیف می‌کند، نگوییم این را خود ایشان انجام می‌دهد و اگر کسانی نمی‌خواهند برای انجام مسئولیت و تکالیف قانونی هزینه بدهند، بی‌عملی خود را توجیه نکنند.  سعید جلیلی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در جمع تعدادی از دانشجویان وطلاب، ریشه‌های قرآنی تعبیر «آتش به اختیار» را مورد واکاوی قرار داده است.


جلیلی در این نشست با ذکر آیاتی از سوره توبه و احزاب به تبیین مفهوم آتش به اختیار در قرآن و مطالبات رهبر معظم انقلاب در این راستا پرداخت.


جلیلی در بخشی از سخنان خود در این نشست گفت: «آتش به اختیار» یعنی اگر رهبری از ما مطالبه‌ی انجام تکلیف می‌کند، نگوییم این را خود ایشان انجام می‌دهد و اگر کسانی نمی‌خواهند برای انجام مسئولیت و تکالیف قانونی هزینه بدهند، بی‌عملی خود را توجیه نکنند وبه آن القاب و لعاب موجه ندهند.


مشروح این سخنان در ادامه می‌آید: 



بسم الله الرحمن الرحیم

خدمت همه شما برادران عزیز و خواهران گرامی سلام عرض می‌کنم. در سلسله جلسات قبلی «بنیان اندیشه سیاسی اسلام» گفته شد که وقتی در سیاست از مفهوم «دولت» صحبت میشود، دو بحث اصلی در آن نهفته است: «طاعت» و «حکم» و مفصل بحث شد که در اندیشه اسلام حکم فقط برای خداست و اطاعت فقط باید از خداوند باشد.

همچنین بر اساس قرآن، راه و صراط مستقیم در اسلام بندگی خداوند است: « وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ». در اینجا سؤالی که پیش می‌آید و آن اینکه با این نگاه و رویکرد، «آتش به اختیار» چه معنایی دارد؟ انسان که در هر شرایطی باید ببیند فرمان الهی چیست و آن را مبنای عملش قرار دهد، چگونه می تواند «آتش به اختیار» باشد؟ این یک سؤال مهم است که علیرغم همه مباحثی که درباره «حکم» و «طاعت» وجود دارد، نسبت آنها با مفهوم «آتش به اختیار» چیست؟ در این جلسه می‌خواهیم پیرامون این موضوع مباحثه کنیم.

یکی از موضوعات مهمی که به صراحت در قرآن اشاره شده، این است که هر آن چه در هستی و آفرینش وجود دارد، به «اذن» خداوند است. چه در «تکوین» و چه در «تشریع». هر آن چه هست با اجازه و اذن خداوند است. آسمان‌ها، زمین، فرشتگان، قیامت، شفاعت، رویش‌ها، موت، حیات، معجزات پیامبران و حتی مغفرت الهی.

 هر چه که در این عرصه صورت می‌گیرد، مفاهیم و حقایقی است که همه‌ با اذن خداوند انجام می‌شود. « وَ یُمْسِکُ السَّماءَ اَنْ تَقَعَ عَلَى الْاَرْضِ اِلاَّ بِاِذْنِهِ». اگر آسمان‌ها برافراشته است، با آن اجازه است. 

 

مباحث فراونی وجود دارد که هر آن چه که در عالم و هستی کار می‌کند با «اجازه» خداوند است. این طور نیست که اینها رها باشند. در آیه آیت الکرسی می خوانیم: « مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ». یعنی اذن الهی بر همه چیز حاکم و حکمفرماست. 

 

حتی معجزات الهی نیز در همین چارچوب و با اذن الهی است و اینطور نیست که پیامبری از پیش خودش یک معجزه ای انجام داده باشد. قرآن به صراحت بیان می‌کند که اگر شما معجزاتی می‌بینید، اینها همه به اذن پروردگار است.

 

 

اذن در تشریع:

در تشریع هم همین است. آیه قرآن است که میفرماید اگر می‌بینید کسانی برای خودشان حرام یا حلال قرار می‌دهند، اولین سؤال از آنها این است که آیا تو از خداوند اجازه داری؟ «فَجَعَلْتُمْ مِنْهُ حَرَامًا وَحَلالا» یا « قُلْ آللَّهُ أَذِنَ لَکُمْ أَمْ عَلَى اللَّهِ تَفْتَرُونَ». این اذن الهی است.

 

در قرآن آیات فراوانی وجود دارد. « أَمْ لَهُمْ شُرَکاءُ شَرَعُوا لَهُمْ مِنَ الدِّینِ ». مثلاً می‌آیند برای خودشان یک دین درست بکنند، قانون‌گذاری بکنند. «مَا لَمْ یَأْذَنْ بِهِ اللَّهُ». در حالی که خداوند به آنها همچین اجازه‌ای نداده است.

 

 خود پیامبران هم همین را بیان می‌کردند که « مَا کَانَ لَنَا أَن نَّأْتِیَکُم بِسُلْطَانٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّـهِ». اگر ما برای ما شما دلیل و حجت یا معجزه‌ای می‌آوریم، این با اجازه خدا است.  

 خود ما که از خودمان اختیاری نداریم. « ما کان لرسول ان یأتی بایة الا باذن الله». اگر آیه‌ای می‌آورند، این آیه با اجازه خداوند است. 

 

این آیه مشهور که وقتی در قرآن در مورد خود پیامبر بیان می‌شود: «داعیاً الی الله» یعنی اگر تو مردم را به سوی خدا دعوت می‌کنی، «به اذنه» است. اینها همه‌اش با اجازه خداوند است. 

 

اگر وحی هست، این تعبیر را می‌کند که « فَیُوحِیَ بِإِذْنِهِ مَا یَشَآ». آن وقت آن چیزی را که خداوند می‌خواهد، به اینها وحی می‌کند. 

 

به ما گفته می‌شود که باید از پیامبر اطاعت بکنیم. اگر پیامبری می‌آید، برای این است که از این پیامبر اطاعت بشود اما همین اطاعت از او برچه مبنایی چیست؟ 

« وَما أَرسَلنا مِن رَسولٍ إِلّا لِیُطاعَ» یعنی هر پیامبری که می‌آید، باید از او اطاعت بشود اما «باذن الله». آن «اجازه خدا» است که به این اطاعت «مشروعیت» می‌دهد. آن اجازه خداوند است که این مسیر را برای اطاعت باز می‌کند. 

 

در مسائل دیگر هم همین است. در سیزده سال اول در دوران بعثت، در دورانی که در مکه بودند و حتی در سال اول که در مدینه بودند می‌گفتند ما حتی اجازه جنگ نداریم. تا این که این اجازه رسید. «اذن للذین یقاتلون بانهم ظلموا» از الان اجازه داده شد که شما جنگ بکنید. یعنی تا قبل این، اینطور نبود. در این نگاه همه چیز بر  مبنای اذن الهی است.

 


در تکوین، در هستی، در تشریع ، در جنگ و حتی به تبع جنگ شکست و پیروزی همه در این چارچوب است:  « کم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کثِیرَةَ بِإِذْنِ اللَّهِ». 

 

اگر پیروز می‌شوید و اگر دشمن را شکست می‌دهید، باز اینها همه مبتنی بر آن «اذن الهی» است. « فهزموهم بإذن الله» آنها را به اجازه خداوند شکست دادند. 

 

« وَ ما أَصابَکُمْ یَوْمَ الْتَقَی الْجَمْعانِ فَبِإِذْنِ اللَّهِ». یعنی آن چیزی که روزی بین شما و مخالفین‌تان درگیری شد، همه اینها باز بر مبنای اذن الهی است:

 

اگر پیروز شدید؛ اگر صد نفر از شما می‌تواند بر دویست نفر از آنها پیروز ‌شود؛  همه اینها «باذن الله» است.

 

هر گونه کاری باید «باذن الله» باشد. به ویژه در مسائل اجتماعی .ً تعبیر قرآن راجع به مؤمنین چیست؟میفرماید مومنین اگر می‌خواهند در امور اجتماعی کاری بکنند، اول باید «اجازه» بگیرند. این تعبیر قرآن را ببینید.

 «انما المؤمنون» انما برای حصر است: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَإِذَا کَانُوا مَعَهُ عَلَى أَمْرٍ جَامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوه» می‌گوید اگر مومنین بخواهند در آن امر جامع اقدامی بکنند آن را انجام نمی‌دهند و به سراغش نمی‌روند مگر این که قبلش اجازه بگیرند. اذن داشته باشند.

 

«امر جامع» چیست؟ مرحوم علامه طباطبایی ذیل این بحث می‌گویند:

  

پس در اندیشه دینی و در قرآن، وقتی که راجع به اجازه گرفتن بحث می شود، همه چیز باید «باذن الله» باشد. چه در تکوین، چه در تشریع، چه در امر جامع. حتی میفرماید اصلاً وصف مؤمن این است که کاری را نمی‌کند، مگر این که «اجازه» آن را گرفته باشد. 

این جا معنی «آتش به اختیار» چیست؟ اگر هر کاری می‌کنیم، باید به اذن الله باشد. پس این که مقام معظم رهبری می‌فرمایند «آتش به اختیار» یعنی چه؟

 قرآن در این باره مفصل بحث کرده است و می‌فرماید برخی اوقات «اجازه گرفتن» یک شاخص برای صادق یا کاذب بودن افراد است: «عَفَا اللَّهُ عَنْکَ لِمَ أَذِنْتَ لَهُمْ حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکَ الَّذِینَ صَدَقُوا وَتَعْلَمَ الْکَاذِبِینَ»

 

شاید همه ما در نگاه اول بگوییم آن کسانی که اجازه می‌گیرند «صادق» هستند اما عین تعبیر قرآن این است که آنهایی که به خدا ایمان دارند، آنهایی که به قیامت ایمان دارند. آنهایی که با اموال‌شان و اَنفس‌شان آماده مجاهده هستند، کسانی هستند که از تو اجازه می‌گیرند یا نمی‌گیرند؟ نمی‌گیرند! چرا؟ 

 


در ادامه هم درباره کسانی که اجازه می گیرند، می فرماید: « الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاَللَّهِ وَالْیَوْم الْآخِر وَارْتَابَتْ قُلُوبهمْ فَهُمْ فِی رَیْبهمْ یَتَرَدَّدُونَ». این عین آیه قرآن است: « إِنَّمَا یَستَئْذِنُک الَّذِینَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الاَخِرِ وَ ارْتَابَت قُلُوبُهُمْ ». کسانی که شک دارند و هنوز در تردید هستند: « فِی رَیْبهمْ یَتَرَدَّدُونَ» 

 

این بحث مهمی است. خود قرآن به ما می‌گوید مؤمن کسی است که کاری را انجام نمی‌دهد، مگر این که «اجازه» بگیرد. پس چرا در همین قرآن بیان میشود که مؤمنین واقعی کسانی نیستند که بیایند از تو اجازه بگیرند؟ آنهایی که اجازه می‌گیرند، آدم‌های مردد و شکاک هستند که حتی در وصف آنها می فرماید: «لا یؤمنون بالله و یوم الاخر» این دو مقوله چطور با هم جمع میشوند؟

دو اجازه داریم؛ یک اجازه هست که می‌خواهید بدانید خداوند چه می‌گوید؟

 «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِذا کانُوا مَعَهُ عَلى‌ أَمْرٍ جامِعٍ لَمْ یَذْهَبُوا حَتَّى یَسْتَأْذِنُوه». 

اما یک وقت هست که می‌دانید خداوند چه گفته و وظیفه ما را مشخص کرده ولی با سوال می‌خواهید از زیر مسؤولیت شانه خالی بکنید! اجازه تبدیل به یک بهانه می‌شود، مثل این که مثلاً به شما گفته‌اند نماز بخوانید. بعد می‌گویید نه! من باید هر نمازم را اجازه بگیرم و ببینم وظیفه دارم آیا امروز هم بخوانم یا نه؟ یا اینکه بگویید حالا امسال هم باید روزه بگیریم یا نه؟ 

برخی می‌خواهند مسؤولیتی را انجام ندهند و بهترین پوشش برای آنها «اجازه» است. ببینیم اصلاً اجازه داریم این کار را بکنیم یا نکنیم؟! 

این تعبیر قرآن است: «لَوْ کَانَ عَرَضاً قَرِیباً وَسَفَراً قَاصِدا». یک چیزی که هزینه‌ای نداشت و نزدیک بود را می‌گویند حالا می‌رویم تا پیامبر هم راضی باشد!

 

اما آنجایی که مثلاً می‌بینند یک مسؤولیتی سخت است بهانه ها شروع می شود. تعبیر قرآن این است که برخی هستند که اگر یک مسؤولیت و یک کاری آسان باشد، انجام می‌دهند و می‌گویند حالا این که سخت نیست. اما اگر کمی هزینه و سختی داشت، اجازه می گیرند تا به این بهانه از مسئولیت فرار کنند؛ مگر «مؤمنین واقعی». کسانی که ایمان دارند و می‌گویند این وظیفه  ماست وحتی اگر این کار سخت‌تر هم باشد باید انجام دهیم اما کسانی که دنبال فرار از مسئولیت هستند شروع می‌کنند «آقا اجازه!». «إِنَّمَا یَسْتَأْذِنُکَ الَّذِینَ لَا یُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ». میگویند حالا واقعاً این درست است؟ شما هزینه‌های این کار را حساب کردید؟ می‌دانید این چقدر مشکل دارد؟ 

قرآن می‌گوید تازه اگر اینها همراهی هم بکنند، آن موقع برای شما مشکل ایجاد می‌کنندآن موقع حتی آمدن اینها ضرر هم دارد.

 

 تعبیر قرآن این است که کسی که نمی‌خواهد وظیفه‌اش را انجام بدهد و دنبال بهانه است اگر با شما همراهی هم بکند، وسط راه شما را رها میکنند، در کارتان اخلال ایجاد می‌کنند. رفیق نیمه راه هستند « لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلا خَبَالا وَلأَوْضَعُوا خِلالَکُمْ»

 

آن موقع یک عده‌ای از شما هم دچار تردید می‌شوند «وَ فیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ». یکباره عده ای می‌گویند راست می‌گوید! حالا واقعاً آقا این کار را از ما خواست؟ باید انجام بدهیم؟ نباید انجام بدهیم؟ می‌گویند حالا آن طور هم که می‌گویند نیست! ظاهراً این قدر هم وظیفه نداریم!  «تردید» ایجاد میشود. 

اینجاست که «آتش به اختیار» معنا پیدا می کند. «آتش به اختیار» یعنی دچار تردید نشوید. در آن چارچوب قانونی و وظیفه‌ای که دارید کارتان را بکنید. لازم نیست دائم بگویید آقا این کار را بکنم؟ مثلاً کتاب هم بخوانم؟ آقا فرمودند کار فرهنگی خودجوش و تمیز کنید. این دیگر اجازه نمی‌خواهد. انجام بدهید.

تعبیر قرآن این است که در این مواقع، ظاهر و پوشش می‌شود «اجازه گرفتن» اما باطن آن  فتنه ایجاد کردن است. ولو با یک ظاهر موجه و مقدس! 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.