در راستای عمل به آیه شریفه«والله علی الناس حج البیت» ملت مسلمان ایران در طول تاریخ در کنار دیگر ملت های مسلمان جهان در گردهمایی بزرگ عبادی و سیاسی حج در سرزمین وحی حضور پیدا کرده اند، مگر اینکه دست های ناپاک و آلوده ای سد راه شده و مانع حضور در حج ابراهیمی شده است. حج یکی از امور مهم دینی مسلمانان است که به علت دارا بودن کارکردهای عبادی و سیاسی از اهمیت بسیار زیادی در بین ملت های مسلمانان برخوردار است. از اینرو نوشتار پیش رو قصد دارد؛ ضمن نیم نگاهی به پیشینه تاریخی حج، حج گزاری ایرانیان را در طول تاریخ ترسیم نماید.
از حج گزاری فرشتگان تا دوره جاهلی
بر اساس روایات اسلامی، قدمت آیین حج به پیش از خلقت آدم باز میگردد و نخستین حجگزاران فرشتگان مقرب الهی بودند که خداوند این موهبت را نصیبشان کرد که در آسمان چهارم بر گرد بیت المعمور به طواف و عبادت بپردازند[2]. این مناسک پس از خلقت حضرت آدم به زمین نیز انتقال یافت و وی به فرمان خداوند، مأمور بنای کعبه و برگزاری مراسم حج گردید.در این خصوص، عبارت قرآنیِ «اَوَّلَ بَیتٍ» (نخستین خانه) که در توصیف کعبه به کار رفته است، چه بسا ناظر به بنای کعبه توسط حضرت آدم باشد. بنابراین بعد از فرشتگان الهی، نخستین کسی که خانه خدا را زیارت کرد و اعمال حج را انجام داد، حضرت آدم است که روایات در این زمینه زیاد است و مرحوم کلینی در فروع کافی بابی با نام حجّ آدم آورده است. این روایات در بیشتر کتب تفسیری[3] و جوامع روایی نقل شده است.
بر اساس اخبار و گزارشات، کعبه در طوفان نوح ناپدید و به تدریج آیینهای حج به فراموشی سپرده شد. این وضع تا زمانی که حضرت ابراهیم مأمور بازسازی کعبه و احیای آیین حج گردید ادامه یافت. که پس از اتمام بنای کعبه، جبرئیل مناسک حج را یک به یک به او آموخت. آنگاه ابراهیم بر مکان مرتفعی ایستاد و با صدای بلند، مردمان را به حجگزاری فرا خواند.
آیات و روایات نشان می دهد که در فاصله زمانی بین حضرت ابراهیم تا شروع رسالت پیامبر اکرم(ص) مراسم حج انجام می شده، چنانکه امام صادق(ع) در جواب سوالی که پرسیده شد آیا قبل از اسلام حج برگزار می شده یا نه؟ فرمودند؛ «نعم و تصدیقه فی القرآن قول شعیب حین قال لموسی حیث تزوّج [ عَلی أَنْ تَأْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَج] و لم یقل ثمانی سنین».[4] علاوه بر این ، روایاتی هم راجع به حجّ موسی و سلیمان و داود و عیسی و... در کتب روایی نقل شده که مرحوم کلینی آنها را در فروع کافی با عنوان «حج الأنبیاء»،جمع آوری کرده است.[5]
آیات و رویات بی شماری بر نوع و نحوه انجام فریضه حج در دوره جاهلی گواهی می دهند از جمله؛
وَ ما کانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَیْتِ إِلاّ مُکاءً وَ تَصْدِیَةً[6]
ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللهَ إِنَّ اللهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ[7]
فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً[8]
آیات فوق ناظر به عادات مشرکین مکه در زمان جاهلیت است.
از مجموعه آیات و روایات استفاده می شود که حج در این برهه از تاریخ، نه تنها وجود داشته، بلکه امری معروف و مشهور بوده؛به طوری که معیار شمارش سال قرار گرفته بود و در هر سال این عمل عبادی انجام می گرفته است. اما نکته قابل تامل، سوء استفاده سود جویان از مناسک است که حج را از مسیر توحیدی خود دور ساخته و برای استفاده های گروهی و حزبی خود چیزهای بدان افزودند. بر اساس آنچه که گفته شد می توان نتیجه گرفت که در فاصله زمانی حضرت ابراهیم تا بعثت نبی مکرم اسلام، حج از مسیر توحیدی خود خارج شد و این شرایط تا سال هشتم هجرت که مکه بدست سپاه اسلام فتح گردید وجود داشت.
حج در دوره رسالت پیامبر اکرم(ص)
پیامبر در سال ششم هجرت برای انجام عمره از مدینه راهی مکه شد که قریش مکه مانع ورود حضرت و مسلمانان به مکه شدند. ولی در سال بعد بر اساس یکی از بندهای صلح حدیبیه امکان حضور و انجام عمره مهیا شد و حضرت به همرا مسلمانان وارد مکه شد و بعد از پایان عمره، به مدینه برگشتند و این نخستین عمره ای بود که در اسلام رسماً انجام پذیرفت.نخستین حج واجب که بعد از بعثت پیامبر خدا(صلی الله علیه وآله) به طور رسمی انجام گرفت، در سال نهم پس از هجرت بود که به دلایلی، خودِ پیامبر در آن شرکت نکرد. با این حال شکوه مندترین حج در سال دهم هجرت به وقوع پیوست که معروف به حجه الوداع می باشد. مهمترین و مفصل ترین گزارشی که از آخرین سفر حج رسول خدا (ص) به ما رسیده، روایت جابر بن عبداللّه انصاری، صحابی معروف پیامبر (ص) است که توسط امام صادق (ع) به ما رسیده و در کتب شیعه و سنی، با اندک اختلاف نقل شده است، منتهی در منابع حدیثی امامیه بدون ذکر جابر و توسیط وی نقل شده است. البته در روایات دیگری نیز از طرق اهل سنت و شیعه، گزارش سفر پیغمبر در حجة الوداع آمده است که به این تفصیل و جامعیت نیست. مجموع این روایات موجب شده است که در کتب حدیث فریقین، بابی بنام «حجّ النبی صلی الله علیه و آله » یا «باب صفة حجّة النبی» عنوان شود.
حج در دوره معصومین
حج در دوره معصومین با همان ارزش و تقدس در حال اجرا بود و ائمه معصومین در این مراسم و گردهمایی باشکوه امت اسلامی حضور می یافتند. بنا به روایات مختلفی امام زمان(ع)در عصر غیبت، در هر سال، در مراسم باشکوه حج شرکت می نمایند، چنان که امام صادق(ع) در این زمینه می فرمایند؛ «یَفْقِدُ النَّاسُ إِمَامَهُمْ یَشْهَدُ الْمَوْسِمَ فَیَرَاهُمْ وَ لاَ یَرَوْنَهُ»،[9] همچنان که از محمدبن عثمان، یکی از نواب خاص امام زمان(ع) نقل شده است که؛«وَ اللَّهِ إِنَّ صَاحِبَ هَذَا الاْ َمْرِ لَیَحْضُرُ الْمَوْسِمَ کُلَّ سَنَة یَرَی النَّاسَ وَ یَعْرِفُهُمْ وَ یَرَوْنَهُ»[10]
حج ایرانیان در طول تاریخ
حجّ مورد قبول و توصیه اسلام، سنّتی ابراهیمی است و شریعت مقدّس اسلام نیز، همان شکل حج را بر مسلمانان تکلیف کرده؛ مناسک، اجزاء، شرایط و ارکان آن را به ما آموخته است. پس از ابراهیم و اسماعیل، سنت حج به طور مدام رایج بوده و تقدیس، تکریم و زیارت بیت، امتداد داشته است. از آنجایی که در اوایل صدر اسلام، دین مقدس اسلام در سرزمین ایران نهادینه نشده بود، از اینرو در منابع تاریخی از دوره خلفای راشدین و دوره اموی از حج گزاردن ایرانیان گزارش های وجود ندارد. بخصوص اینکه در این دو مقطع به جز دوره کوتاه خلافت حضرت امیرالمومنین و امام حسن مجتبی(ع) سیاست حاکمیت بر مبنای نژاد گرایی عربی بود. شکل گیری دولت عباسیان نقطه عطفی در این مناسبات بود؛چرا که ایرانیان در پیروزی عباسیان نقش بزرگی را ایفا کردند. ابومسلم خراسانی نخستین ایرانی در عصر عباسی بود که به عنوان صاحب منصب در حجاز مطرح گردید. او در سال 136 هجری قمری به حج رفت و مسیر حج اقداماتی رفاهی چندی را انجام داد؛
1. حفر چاههای آب و رفع کمبود آب
2. کمک به اعراب در منازل مختلف سفر
3. هموار کردن راه حج
خاندان پرنفوذ برمکی در دستگاه عباسی نیز در جهت برقراری مراسم حج در جهان اسلام بخصوص ایرانیان کوشش های زیادی را انجام دادند از جمله تامین امنیت راهها و ساختن آبشخور از جمله اقداماتی است که به یحیی برمکی ایرانی نسبت داده اند[11]. در این دوره کاروان های همه ساله از ایران به سوی مکه راهی می شده است.
در دوره های بعدی، طاهریان و صفاریان توانستند در مقاطعی منصب عمل الحرمینی را از سوی دستگاه خلافت عباسی بدست بیاورند-اگرچه کوتاه مدت بود- که این شرایط منجر به استقبال حج از سوی ایرانیان می گردید. استیلای خاندان بویه بر بغداد را باید نقطه عطفی بسیار مناسبی در بجا آوردن حج از سوی ایرانیان ارزیابی کرد. معزالدوله بویهی در سال 342ه . ق، کاروان حاجیان عراق را با دو امیرالحاج از علویان به نامهای ابوالحسن محمد بن عبدالله و ابوعبدالله احمد بن عمر بن یحیی، به مکه گسیل داشت. اگرچه درگیری ها در این سال و سال بعد با طرفداران اخشیدی در مکه صورت گرفت،ولی حج ایرانیان با شکوه هر چه تمامتر صورت گرفت[12]. در دوره غزنویان(351-582ه) ابوعلی حسن بن محمد نایب سلطان محمود غزنوی معروف به حسنک وزیر با کاروان در حدود 200 هزار نفر از حجاج خراسان راهی مکه شده و مراسم حج را به جای آورد و در مسیر رفت و برگشت با پرداخت های امنیت حجاح ایرانی را تامین کرد. این روند در دوره سلاجقه بزرگ نیز تداوم پیدا کرد بخصوص بعد از پیروزی الب ارسلان در نبرد ملازگرد نفوذ ایرانیان در مکه بیشتر شده و همه ساله کاروان های از سرزمین ایران راهی سرزمین حجاز می شد.
با هجوم مغولان به سرزمینهاى شرق اسلامى در قرن هفتم، حجگزارى مسلمانان این خطه بسیار دشوار شد. چنگیز با این استدلال که «سراسر جهان خانه خداست» از حجگزارى مسلمانان قلمرو خود جلوگیرى کرد [13]. از نظر جانشینان او نیز تا پیش از مسلمان شدنشان، بیشک مسئله همینگونه بوده است، چون تا مدتهاى مدید راه حج (در قلمرو مغولان) بسته بود.[14]
بنابراین از هجوم قبایل مغول به سرزمین ایران تا شکل گیری دولت ایلخانی و گرایش آنان به دین مقدس اسلام، ایرانیان نتوانستند با حجاز ارتباط قابل توجهی داشته باشند. اما این مقطع بسیار کوتاه و گذرا بود چرا که با مسلمان شدن ایلخانان بخصوص از دوره غازان خان بار دیگر حج رونق گرفت. در این دوره خان های ایلخانی به عنوان حاکم دولت اسلامی رسیدگی به امور حج را از وظایف خود می دانستند. اعزام کاروان حج، تعیین امیرالحاج، کمک مالی به اشراف و امیران مکه و مدینه و تهیه پرده کعبه از جمله اقداماتی بود که در این دوره صورت گرفت.
دوره صفوی از دو جهت در این موضوع قابل تامل است. از یک طرف دولت شیعه مذهب امامی در ایران سرکار می آید که مذهب شیعه را مذهب رسمی اعلام می کند و از سوی دیگر دولت عثمانی سنی مذهب به شدت با دولت صفوی مقابله می کند. بنابراین از قرن دهم تا سیزدهم، به سبب تسلط حکومت عثمانى بر حجاز، حجگزارى مسلمانان، تابع چگونگى مناسبات دولتهاى متبوعشان با عثمانیان بود. از اینرو مسئله دین و اماکن دینی از چالش های عمده درگیری این دو حکومت محسوب می شود. در این دوره بیشتر مواقع اماکن دینی مکه و مدینه در سیطره قدرت و قلمرو عثمانی قرار داشت، از اینرو محدودیت های برای انجام مراسم حج ایرانیان پیش می آمد.
حجگزارى حجاج ایرانى در این ادوار، که درگیر مناسباتِ غالباً خصمانه صفویان و عثمانیان بودند، با مخاطراتى چون مسدود شدن متوالى مسیر ایرانیان (مسیر بصره ـ مکه)، وادار ساختن ایرانیان به استفاده از مسیرهاى پرخطر و سوءقصدهاى مکرر به ایرانیان شیعهمذهب در مکه و حتى مسجدالحرام همراه بود. مورد اخیر به کشته شدن ایرانیان متعددى حتى در سطح شخصیتهاى عالیرتبه، نظیر معصومبیگ صفوى (سال 976) و زینالعابدین کاشانى)سال 1040)، انجامید . مشکلات دیگرى نیز وجود داشت، از جمله سوءاستفادههاى مالى حکام بصره، غارتگرى دزدان عرب، و اهمال مباشران امر حج که گاه سبب دیر رسیدن زائران و محروم ماندنشان از انجامدادن مناسک حج میشد. ازاینرو، بسیارى از ایرانیان، همراه شدن با کاروان شام را، به سبب امنیت بیشتر آن، ترجیح میدادند.[15] در عین حال، درباریان و صاحبمنصبان و علما، هنگام عزیمت به حج، توصیهنامههایى از جانب شاه خطاب به امراى طول مسیر و نیز شریف مکه، همراه میبردند تا امنیت سفرشان تضمین باشد. محدودیت های ایجاد شده در دوره نادرشاه در پی توافقنامه ای که با دولت عثمانی منعقد شد مرتفع گردید. دولت عثمانی تعهد کرد تا با کنترل رفتار مامورین و کارگزاران خود اعم از کشتیبانان، راهداران، باجگیران و سرشمارگیران، حجاج ایرانی را اکرام کند و رفتار شایستهای با آنان داشته باشد.[16]
دوره قاجاریه درباره موضوع حج به دو بخش تقسیم می شود. دوره قبل از سعودیها و دوره بعد از سعودیها. دوره قبل سعودیها یکی از دورانی است که مراسم های حج ایرانیان با شکوه تمام برگزار می گردد و علت این موضوع، جذابیت تجاری، حمایت مالی ایران، روابطه حسنه اشراف مکه با ایران و...بوده است. در دوره دوم یعنی دوره سعودیها همزمان با روی کارآمدن حکومت وهابی آل سعود در عربستان، در پی اولین حملات این خاندان به مکه، مدینه و نجف و کربلا، در سال ۱۲۱۶، فتحعلیخان قاجار پادشاه ایران، نامهای به عبدالعزیز نوشت و خواستار بازگرداندن اشیا گرانبهای به سرقت رفته از زیارتگاههای شیعیان شد. وی همچنین از حاکم سعودی خواسته بود تا دیه کشتهشدگان این حمله را بپردازد و تهدید کرده بود که در صورت سر باز زدن سعودیها از این مهم، ایران به درعیه حمله خواهد کرد.
در سالهای پایانی دولت قاجار، به دلیل وقوع جنگ جهانی اول، حجگزاری ایرانیان و دیگر کشورهای منطقه به مدت پنج سال قطع شد. حاکمیت وهابیان بر حجاز، اگرچه به نوعى براى تمام مسلمانان گران تمام شد، براى شیعیان سختی هاى بیشترى در پى داشت. اما حمایت شرفاى مکه از ایرانیان در کاستن از خشونتها، بسیار مؤثر بود. با سقوط شرفا و حاکمیت وهابیان، سختگیریهاى پیشین ابعاد گستردهتر و خشنترى یافت. رفتار توهینآمیز مأموران دولت سعودى با ایرانیان، سخنرانی هاى رسمى ضدشیعى، تخریب مزارات امامان شیعه و چند مزار دیگر در قبرستان بقیع ممنوعیت یا ایجاد تضییقاتى براى زیارت امامان مدفون در بقیع، ضرب و شتم نمازگزاران ایرانى و دستگیرى زائران ایرانى به دلایل ناموجه، از مشکلات حاد ایرانیان در این زمان بود. اعدام یک زائر ایرانى بیمار در 1322ش، به تیرگى مناسبات دو دولت ایران(رژیم پهلوی) و سعودى و تحریم حج توسط ایران انجامید. دولت ایران به اجرای این حکم سخت اعتراض کرد و خواستار عذرخواهی عربستان سعودی شد. مقامهای سعودی صدور حکم اعدام را صحیح و آن را پشتوانه گواهی شاهدان و اعترافات مقتول دانستند. دولت ایران به سال ۱۳۲۳ ش. در اعتراض به این رخداد، با کشور سعودی قطع رابطه نمود. هرچند این تحریم در 1327ش و در پى برقرارى مناسبات سیاسى میان دو دولت لغو شد، اما تضییقات حجاج شیعه، و به ویژه ایرانیان، به نحوى تداوم یافت. بعد از انقلاب اسلامی به دلیل روابط سیاسی متشنج ایران و عربستان، حج نیز تحت تاثیر قرار گرفت. مهمترین اتفاق، در سال ۱۳۶۶ رخ داد که دولت عربستان با برگزاری مراسم حجاج ایرانی در طی تظاهرات برائت از مشرکین، «شعار مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» سر میدادند، مخالفت کرد و نیروهای امنیتی عربستان بر آنان آتش گشودند. در این تظاهرات ۴۰۲ نفر کشته (۲۷۵ ایرانی، ۸۵ عربستانی از جمله نیروی پلیس و ۴۵ تن از حاجیان دیگر کشورها) و ۶۴۹ نفر زخمی (۳۰۳ ایرانی، ۱۴۵ عربستانی و ۲۰۱ از دیگر ملل) شدند.
این حج خونین به قطع کامل روابط سیاسی ایران و عربستان و تعطیلی حج ایرانیان به مدت سه سال منجر شد. بدنبال این اتفاقات بنیان گذار کبیر جمهوری اسلامی ایران در سخنرانی های خود به شدت دولت سعودی را مورد مواخذ قرار دادند. با این حال در سال ۱۳۷۰ روابط از سر گرفته شد و کاروان حج ایران نیز به عربستان عزیمت کرد. تا اینکه بار دیگر بی لیاقتی سعودیها در برگزاری مراسم حج سال 1394 خود را نشان داد. در این سال اتفاقات بسیار خونباری رخ که از جمله در فاجعه منا و نیز سقوط جرثقیل بسیاری از حجاج حج ابراهیمی از جمله حجاج ایرانیان به شهادت رسیدند. دولت سعودی به دنبال این فجایع، به جای پذیرش مسئولیت این اتفاقات، از پذیرش مسئولیت شانه خالی کرد و با گروه های اعزامی جمهوری اسلامی برای بازگرداندن اجساد مطهر حجاج ایرانی همکاری نکرد تا اینکه رهبر معظم انقلاب در پیامی شدید اللحنی دولت سعوی را وادار به همکاری کردند. بدنبال این اتفاقات دولت سعودی در حج سال 1395 با دولت جمهوری اسلامی ایران همکاری نکرده و مانع برگزاری حج توسط حجاج ایرانی گردید که این سیاست نمونه بارز صدعن سبیل الله است.
پی نوشت ها:
[1] - آل عمران/97
[2] - شیخ صدوق، ج1، ص243
[3] - کلینی، ج4، ص196
[4] - مجلسی،1363،ج96، ص64
[5] - کلینی، ج4، ص212
[6] -انفال /35
[7] - بقره/199
[8] - بقره/200
[9] - مجلسی، ج52 ، ص151
[10] - همان،ص152
[11] - ازرقی،ج2،ص 190
[12] - اتحاف الوری، ج2،ص398
[13] - ابوالغازى بهادرخان، ص130
[14] - جوینى، ص 68
[15] - سفرنامه منظوم حج، ص 62ـ63
[16] - عالم آرای نادری، ج3،صص885-887.
منابع و ماخذ؛
قرآن کریم
ابوالغازى بهادرخان، شجره ترک، چاپ پیتر د مزون، سنپطرزبورگ 1287/1871، چاپ افست آمستردام 1970؛
ازرقی،محمد بن عبدالله، اخبار مکه و ماجاء فیها من الاثار،تحقیق ملحس،رشدی صالح،بیروت، دارالاندلس، بیروت، 1416
سفرنامه منظوم حج، سراینده: بانویى اصفهانى از دوره صفوى، چاپ رسول جعفریان، (تهران) 1374ش؛
سمرقندی، عبدالرزاق بن اسحق، مطلعالسعدین و مجمعالبحرین، تصحیح، عبدالحسین نوایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، 1383
شبراوی، جمالد الدین، الاتحاف یحب الاشراف، قم، دارالکتاب، 1423
صدوق، عیون الاخبار الرضا، تهران، جهان، 1378ش
طبری،ابوجعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، 1387
عطاملکبن محمد جوینى، «حکم فتح راه حجاز»، چاپ رسول جعفریان، همان، ش 15 (بهار 1375)؛
کلینی، اصول کافی، ترجمه کمره ای،قم، اسوه، 1375
مجلسی، بحارالانوار، تهران، کتب الاسلامیه،1363ش
مروی، محمدکاظم، عالم آرای نادری،ترجمه عنایت الله رضا،تهران، زوار، 1362