سربازولایت

سربازولایت

سیاسی - اجتماعی - فرهنگی
سربازولایت

سربازولایت

سیاسی - اجتماعی - فرهنگی

عَزرَة بن قیس ؛اهل شعار نه اهل عمل

عَزرَة بن قیس ؛اهل شعار نه اهل عمل

عاشورا، عرصه تبلور ایمان های پاک به خدای سبحان است.افرادی که نه اهل شعار( عزرة بن قیس)بلکه اهل عمل(زهیر بن قین) در مسیر قرب الهی هستند.عاشورا عرصه سنجش ایمان و بصیرت است.   عزرة بن قیس بن غزیة مشهور به عزرة بن قیس البجلی از خاندان احمس  و از قبیله دهن است.[1] وی اصالتا یمنی است که محضر پیامبر اسلام را درک کرده است. عزرة بن قیس در جنگ­هاى خالد بن ولید در شام همراه او بود‏[2] و بعد از مدتی نیز به امارت حلوان رسید.[3]

عزره بن قیس از جمله کسانی است که در بزنگاه های سخت زندگی آزمون موفقی پشت سر نگذاشت. از اینرو وی نمونه خوبی برای سنجش کسانی است که گفتارشان با کردارشان نمی خواند. منابع تاریخی از نقش عزره بن قیس در دوران خلافت خلفای راشدین و امیرالمومنین(ع)، اخباری چندانی ارائه نکرده اند. با این حال در دوران امویان و بخصوص ماجرای حجر بن عدی، بار دیگر ردپای عزره بن قیس در تاریخ دیده می شود. در این ماجرا عزره بن قیس جزء کسانی بود که شهادت دروغ بر ضد حُجْر‌بن‌عُدی داد.[4]

با شروع حکومت یزید، تحرکات وصف ناپذیری کوفه را فرا گرفت تا نواده پیامبر(ص)؛ حسین بن علی را به عراق دعوت کنند. عزره بن قیس از جمله کسانی بود که به امام حسین(ع) نامه نوشت:«همه جا سبز شده و میوها رسیده و چاه ها پر آب شده، اگر می خواهی بیا که سپاه آماده است و سلام بر تو باد».[5] با این حال وی نه تنها به عهد خود با حسین بن علی(ع) وفا نکرد، بلکه وی در کربلا فرمانده سواره‌نظام سپاه عمرسعد شد.[6]  

در روز عاشورا، تفاوت کسانی که در راه حق و حقیقت سخن می گویند و اهل عمل نیستند با کسانی که ایمان قلبی به خدا و دینش دارند و اهل تظاهر و ریا نیستند و در بزنگاه سنجش ایمان، آزمون موفقی از خود نشان می دهند، مشخص می شود که نمونه بارز آن عزره بن قیس است.

در جریان عاشورا نه تنها خود امام حسین(ع)، بلکه همه یاران و اصحاب ایشان سعی کردند دشمنان دین خدا را با نصایح هدایت کنند. از همین رو حبیب بن مظاهر و زهیر در گفتگویی به نصیحت و ارشاد عزره بن قیس پرداختند.

حبیب گفت: «به خدا قومى که فردا به پیشگاه خدا روند و فرزند پیمبر(ص) او را با کسان و خاندان وى و بندگان سحر خیز و ذکرگوى این شهر را کشته باشند، به نزد خداى قوم بدى باشند.» عزره بن قیس گفت: «تو هر چه بتوانى خودت را پاک مى‏نمایى»[7] ،[8]زهیر گفت: «اى عزره، خدا او را پاک کرده و هدایت بخشیده. اى عزره از خدا بترس که من نیکخواه توام، تو را به خدا از جمله کسانى مباش که گمراهان را براى کشتن نفوس پاک کمک مى‏کنند.» گفت: «اى زهیر تو به نزد ما از شیعیان مردم این خاندان نبودى، بلکه دوستدار عثمان بودى[9] گفت: «اینجا بودنم را دلیل این نمى‏گیرى که از آنها هستم، به خدا هرگز به وى نامه ‏اى ننوشتم و هرگز کسى را به سوى او نفرستادم و هرگز وعده یارى خویش را به او ندادم ولى راه، من و او را به هم رسانید و چون او را بدیدم پیمبر خدا را با قرابت وى با پیمبر به یاد آوردم و بدانستم که سوى دشمن خویش و دسته شما روانست و چنین دیدم که یاریش کنم و جزو دسته او باشم و براى حفظ حق خدا و حق پیمبر که شما به تباهى داده‏اید مدافع وى باشم.»‏ [10]

در روز دهم محرم،با شروع جنگ، عرزه بن قیس که فرمانده گروه سوار کار بود.با پایان گرفتن روز عاشورا و شهادت امام حسین(ع) و یارانش، به همراه جمع دیگر مامور شد سرهای مطهر شهدای کربلا را نزد ابن‌زیاد برد.[11]

پی نوشت ها:

[1] -ابن سعد، ج‏6،ص239

[2] -همان،ص238

[3] -بلاذری، ص295

[4] - بلاذری، انساب الاشراف، ج5، ص255 طبری،ج5، ص270

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.